از آخرین باری که اینجا چیزی نوشتم چند ماهی میگذره. اینکه در این مدت سرم خیلی شلوغ بود بماند ولی واقعیت اینه که اونقدر اتفاقات مختلف برام افتاده که هنوز نتونستم باهاشون خودم رو هماهنگ کنم. بعضی هاشون رو هم منتظرم که به قوع بپیونده.
تغییر بنیادی در محل کار و نوع کارم، تغییر نوع تعاملاتم و . همه باعث شدن که گذر زمان رو اصلا حس نکنم. انگار همه چیز با سرعت غیر قابل باوری داره مسیرش رو طی میکنه.
هنوز چشم به راه هستم و واقعیتش دیگه نا امید از شدنش.
پ ن 1: محمد جان، دیگه هیچ ردی از شما ندارم. نمی دونم آیا دوباره تقدیر میشه که خبری ازت بگیرم یا نه. ولی ماجرای شما از تلخ ترین های زندگی من بود.
پ ن 2: جامانده عزیز فرمایشتون انجام شد. منتظر یه خبر از شما هستم.
رو ,نوع ,پ ,ن ,تغییر ,محمد ,از شما ,پ ن ,هیچ ردی ,ردی از ,دیگه هیچ
درباره این سایت